دوچرخه سواری گروهی
29 تیر 95 ما 5 نفری که تو عکس مشخصه بودیم و یه دوچرخه و چن تا آدم اعصاب ندار راستش چون باباجونم یه کم ناخوش احوال بود نمیتونستیم بدو بدو بکنیم چون صدای بزرگترها درمیومد، از طرفی چون مبلای خونه باباجون نو بودن هم نمیتونستیم بریم تو اتاق پذیرایی قایم موشک بازی کنیم چون بازم صدای مامان جونم درمیومد، تو حیاط هم که میرفتیم رو ماشین باباجون سرسره بازی میکردیم بازم صدای باباجونم درمیومد. خلاصه چاره نداشتیم جز دوچرخه بازی! اونم یه دوچرخه بود و همه ما ! ولی کنار اومدن با خودمون بهتر از کنار اومدن با بزرگترها بود! اصلا من نمیدونم چرا بزرگترها اصلا ما رو درک نمیکنن ،همش میگن بشین، ندو، شیطونی نکن، جیغ نزن ....... ...
نویسنده :
مامان لیلا
9:38